Persian Label
قاتل
Alternative Term
سم قتال
از سموم قتاله
کشنده
قتال
در کمال سمیت
Persian Definition
فعل داروی سمی که مخالفت آن با مزاج اصلی و حرارت غریزی در حدی است که باعث هلاک می گردد.
English Definition
Action of a poison that is severe enough to cause death.
UnaProd
اثمد
اذارافیون
اذاراقی
ارنب بحری
اسرنج
اسفیداج
اسفیداج الجصاصین
اسقیل
اسود سالخ
اشخیص سیاه
اشنان
افربیون
افربیون سیاه
افسنتین
افعی
افیون
اقط
انزروت
انسان
انفحه
ایل
آبار
آبیل
آذان الفار بری (قسم سوم)
آذربو
باچلنگ (قسمی بچهناک)
بادزهر
برگ ادرک
برگ آزاد درخت
برگ ثوم
برگ کبر
برگ مثنان
برگ مشمش
برگگ شیرازی
بزرقطونا
بصاق
بقر
بقله الرماه
بقم
بلادر
بنج سیاه
بندال
بهراه صورات (قسمی از بیش)
بیخ انتله
بیخ عشبه مغربیه
بیخ نیطافلی
تخم اترج
تخم حربا
تخم خشخاش زبدی
تخم کرنب
تخم کمثری
توتیای اخضر هندی
تین
جبسین
جبلاهنگ
جدوار
جند سیاه
جوز ارقم
جوزالکوثل
جینت
حاشیش
حب الکلی
حب النیل
حباحب
حجرالاحمر
حجرالبقر
حربا
حرف
حلفا
حنا
حنظل
خانق الذئب
خانق الکلب
خانق النمر
خبث النحاس
خربق
خربق اسود
خلد
خنفسا
خون ثور
داذی
دروبطارس
دفلی
دمعه یبروح الصنم
دود خشب الصنوبر
دهن آجر
دهنج
ذراریح
رامک
رتیلا
رصاص
رصاص الاسود
رعاد
رودمنتا (قسمی بچهناک)
روسختج
روغن مشمش
زاج اخضر
زبیب الجبل
زراوند
زرنیخ
زرنیخ سرخ
زرنیخ محرق
زنجار
زنجفر
زهره الملح
زهره النحاس
زهره نمر
زیبق مصعد
ساق کبر
سالامندرا
سداب بری
سدر بستانی
سعد هندی (نوع دوم)
سقمونیا
سقمونیای جرمغانی
سقولوقندریا
سکبینج
سمن
سندروس
شب
شبرم
شک
شلتوک
شوکران
شیر خفاش
شیر شبرم
صابون
صمغ بخورالاکراد
طیرانه
طین المختوم
ظفره
ظیان
عسل النحل
عشر
عصی الراعی
عظایه
عکبر
عنب الثعلب ماده بری (عنب الثعلب مجنن)
فاسی
فجل
فطر
قاتل الکلب
قثاءالحمار
قردمانا
قرون السنبل
قسط
قسط سمی
قسم دوم مازریون
قسم سوم مازریون
قشار کندر
قشر غار
قلی
قنب
کات
کافور
کالاکوت
کالی زیری
کبر
کبیکج
کرویا
کسیلی و کسیله
کلب
کلب مایی
کلس مغسول
کمحاین (قسمی بچهناک)
کمرزهره
کندر
کندس
کوسنل
کومه
گل آزاد درخت
گل کرنب
لاغیه
لبخ
لبلاب بی ثمر
لبن السودان
لبن عشر
لبن مازریون
لفاح
لیفیه
لیفیه قتال
ماءالبحر
ماس
مثنان
مر
مرداسنج
مرسطس
مسحوقونیا
نشاره چوب صنوبر
نشاره مالیا
نعنع
نوشادر
نوع دوم سرطان بحری
وسخ
وسخ گوش
ولب
هربی
هربی سفید
هلیون
هندبا
هوم
هوم المجوس
یبروح الصنم
یبروح الصنم (صنف سوم)
یتوع
ینبوت