مدمل

اندمال آورنده
اندمال
اصلاح کننده قروح و جروح
چاق کننده قروح و جروح
مندمل کننده

فعل دارویی که رطوبت موجود در خلل و فرج و میان اجزای جراحت را که مجاور یکدیگرند خشک و کثیف گردانیده و قوام آن را غلیظ و لزج مغری می سازد تا اینکه به یکدیگر بچسبند.

Action of a drug that dries and condenses the moistures in ulcers and wounds, thereby making them thick, viscous and mucilaginous, and promoting adherence.

• ابهل

• اثمد

• اخثاءالبقر

• ارمال و ارمالک

• اسفیداج

• انثلیس

• انزروت

• انسان

• بازی

• برسیاوشان

• برگ لحیه التیس

• برگ لسان العصافیر

• بلبوس

• بول

• بول الابل

• بهوئی انوله

• بیخ بخورالاکراد

• تانبول

• توتیا

• جعده

• جمل

• حجرالزیره

• حجرالقبطی

• خزامی

• دارهلد

• راتیانج آتش دیده

• رصاص الاسود

• رمان حامض

• روسختج

• زنجفر

• سنامکی

• سوسن

• شادنج

• شجره المریم

• شکاعی

• صبر

• صن الوبر

• صنوبر

• عصاره قنطوریون صغیر

• عصی الراعی

• قشار کندر

• قفرالیهود

• قلقاس صلب

• قنب

• قنطوریون صغیر

• قنطوریون کبیر

• قیصوم

• قیقهر

• کمون

• کندر

• گل لحیه التیس

• لاذن

• لامی

• لسان الحمل

• لوف الصغیر (صنف اول)

• لیثانولس

• مر

• ملح المر

• نحاس

• نشاره کرم خورده

• نیل

• هوفاریقون

• ینمه