Persian Label
مفرح
Alternative Term
فرح آورنده
تفریح
Persian Definition
فعل دارویی که سبب تعدیل مزاج و تلطیف اخلاط و روح نفسانی و حیوانی شده و آنها را منبسط کرده و به سوی خارج میل دهد و دماغ را قوت بخشد و حزن را زایل کند و حواس را نیکو گرداند و ذهن را صافی کند و کسالت را از بدن دور کند.
English Definition
Action of a drug that moderates Mizaj and tenderizes humors and spirits, thereby expanding them to the surface of the body, reinforcing the brain, eliminating sadness, sharpening the senses, clearing the mind, and eliminating fatigue.
UnaProd
ابراهیمیه
ابریسم
اترج صغیر (ترنج)
اسطوخودوس
افتیمون
امبرباریس
املج
انغرا
انفحه
آس
آنس النفس
بادرنجبویه
بادروج
بادزهر
ببغا
برسیان
برگ خشخاش
برگ لیمو
برم
بروانی
بزغنج و بزغند
بسباسه
بسد
بسفایج
بکچی
بن
بیخ زرین گیاه
بیش
پوست زرد نارنج
تال مکهارا
تانبول
تخم کزبره
تخم لفاح
تفاح
تمر هندی
جام پهل
جبره
جدوار
جوزبوا
حب المحلب
حب المنسم
حبه الخضراء
حجرالارمنی
حماض مایی
حماما
خس
خمر
دارصینی
درونج
ذهب
راسن
رای بیل
ریباس
زباد
زبرجد
زبیب الجبل
زرنب
زرنباد
زعفران
زمرد
زوان
زیرباج
ساذج
سرپهونکه
سرخس
سفرجل
سک المسک
سنگسبویه
سوسن
سیسنبر
شکوفه سیب
شکوفه کمثری
شند
شواصرا
صندل
صندل سرخ
طباشیر
طین المختوم
طین داغستانی
عرق بهار نارنج
عرق نانخواه
عنبر
عود
عودالحیه
عین الدیک
غار
غاریقون
غالیه
غبیرا
فشاغ
فضه
فیروزج
قاقله
قاقله صغار
قرنفل
کاذی
کافور
کانجی
کرکند
کزوان
کعب
کفری
کمثری
کونله
کویت
کهربا
کهرنی
گل ارجوان
گل بولسری
گل داودی
گل غبیرا
گل قطن
گل کتان
گلاب جامون
گلقند نسرین
لازورد
لاله نعمانی
لبن الاتان
لبن الرماک
لسان الثور
لعل
لؤلؤ
ماء
ماءالورد
مرزنجوش
مرماهوس
مسک
مغز ثمر غار
موز
مومیایی
میبه
نارقیصر
نارمشک
نبیذ جو
نعنع
نهما
ورد احمر بستانی
ورد اصفر
ورس
هرنوه
یاسمین
یاقوت