Persian Label
ملطف
Alternative Term
لطیف کننده
تلطیف
Persian Definition
دارویی که با حرارت معتدله خود خلط غلیظ را لطیف کند.
English Definition
Action of a drug that decreases the density of thick humors and spirits via a temperate heating power.
UnaProd
ابازیر
ابریسم
ابوقانس
اتباطون
اترج
اثلق
اجاص نارس
اسارون
اسطوخودوس
اسفیداج
اسقیل
اصابع الصفر
اظفارالطیب
افتیمون
افربیون
افسنتین
اقاقیا
اقحوان
اکلیل الملک
اماریطن
امدریان
انجدان
انجره
انجیر خشک
اندروصارون
انفحه
انیسون
اوفیموبذاس
ایرسا
آبنوس
آس
آسیوس
بابونج
بادرنجبویه
بخور مریم
بداشقان
برسیان
برسیاوشان
برنجاسف
بطیخ
بقثوفرثن
بلادر
بلخته
بلسکی
بلیلج
بول
بولامونیون
بیخ هندبا
پوست زرد اترج
تفاح
توبال
توت شامی
تین
ثوم
جدوار
جزر
جنطیانا
جوزبوا
چای خطایی
چوب چینی
حرف
حزنبل
حشیشه الداخس
حماض اترج
خبث النحاس
خربق اسود
خزامی
خل
خلاف
خلاف البلخی
خمیر
خیری
دارصینی
دبق
دخان کندر
درونج
دهن آجر
دهنج
ذراریح
ذرت
ذهب
رامک
رعی الابل
رعی الحمام
روذااریذا
روغن پوست اترج
روغن تخم اترج
روغن تخم حلبه
روغن خردل
روغن زنبق
روغن شبت
ریباس
ریحان السلیمان
زراوند مدحرج
زرنب
زنبق
زوفای یابس
زیت السودان
سرطان بحری
سکباج
سکبینج
سلیخه
سنگ جوف اسفنج
سیسالیوس
شقایق
شکاعی
شکوفه حاشا
شکوفه مشمش
شل
شلجم
صاصفراس
صدف
صعتر
صمغ الدامیثا
طریخ
ظیان
عرق مخلصه
عشبه مغربیه
عصاره غافث
علک البطم
عنب الثعلب
عود
غاریقون
غافث
فاشرا
فاوانیا
فجل
فلفل
فنک
فودنج
قاقله صغار
قثاءالحمار
قرع
قشر اصل الرازیانج
قشر اصل الکرفس
قصب الذریره
قصب السکر
کاشم
کبابه
کبر
کبریت
کراث
کراث بری جبلی
کرویا
کشت بر کشت
کشوث
کف الضبع
کماذریوس
کمون
کیاکو
گل کبر
لاذن
لامی
لبن المعز
لوف
لؤلؤ
لیمو
ماءالقداح
ماءالمر
ماعز
مرار
مرزنجوش
مرماحوز
مرو
مری
مسک
مسیر
مصطکی
ملح
مو
موندی
نارمشک
نسرین
نوشادر
وج
ورد احمر بستانی
هاسومونا
هوفاریقون