حافظ

حفظ
حفظ الصحت
حافظ الصحه
حافظ الصحت
حفظ صحت

فعل دارویی که بدن یا عضو را در حالت صحت نگه داشته و حرارت غریزی و ارواح و رطوبات و در نتیجه قواها را از تغییر و فساد حفظ می کند.

Action of a drug that maintains the health of body or organs and keeps the innate heat and moistures and spirits, and thus the faculties from change and corruption.

• اثمد

• اذخر

• اشنه

• افعی

• افیون

• اکتمکت

• اماریطن

• املج

• انبج خام

• انجدان منتن (کمات)

• انسان

• اوز

• اهلیلج

• اهلیلج اسود

• اهلیلج کابلی

• آبنوس

• آرغیس

• آلسن

• بادرنجبویه

• بادزهر معدنی

• بلادر

• توتیا

• ثمر سرو

• ثوم

• جلنجبین عسلی

• جوزالماثل

• جوزبوا

• حجرالقمر

• حصی لبان الجاوی

• خز

• خلنج

• خماهان

• خمر

• دارشیشعان

• دارصینی

• دراج

• درونج

• دند

• ذهب

• رب حصرم

• رصاص

• روغن بنفسج

• زباد

• زعفران

• زیبق

• زیت

• ساج

• ساذج

• سرو

• سفرجل

• سمندر

• سندروس

• شراب لیمو

• شمع

• صاصفراس

• صبر

• صمغ

• طین الاقریطس

• عبیثران

• عسل النحل

• عقرب

• علق

• عناب

• عنبر

• عود

• عین الدیک

• فستق

• فشاغ

• فقاح اذخر

• قرنفل

• کاکنج

• کرم

• کهربا

• لاذن

• لازورد

• لبن

• لبن البقر

• لوز

• لؤلؤ

• مر

• مصطکی

• مومیایی

• موندی

• نبیذالعسل

• هاسومونا

• یاقوت