Persian Label
رادع
Alternative Term
با قوت رادعه
ردع
Persian Definition
فعل دارویی که با ایجاد کثافت در عضو مسام آن را تنگ کرده و حدت حرارتی که در آن حادث شده می شکند؛ همچنین اخلاط رقیقه سیال را غلیظ گردانده و مانع ریزش آنها به عضو می شود و عضو را از قبول آنها باز می دارد.
English Definition
Action of a drug that condenses organs thereby constricting pores, and alleviating acute hotness; also includes inspissating thin flowing humors to avert their precipitation in tissues, and preventing the tissue from accepting them.
UnaProd
ابرون
اسفاناخ
اشنه
اقاقیا
اقلیمیا
امغیلان
آرغیس
بادزهر معدنی
برگ سماق
برگ سیب
بژ
بستان افروز
بنج
بوش دربندی
تخم بقله یمانیه
تخم گلاب جامون
تراب
تنزوی خطایی
توت شامی
ثمر اثل
ثمره الاثل
جبسین
جفت بلوط
جلنار
جوزالماثل
حاج
حب المنسم
حجرالرخام
حجرالکرک
حسک
حشیشه الزجاج
حصات
حضض
حماحم
حنطه
خاک اجاغ
خانق النمر
خبازی
خس
خشخاش
خطمی
خلاف
خمان
خیارشنبر
خیزران
دارهلد
دلیک
دم الاخوین
دود الخل
دهن ورد مطبوخ
دیودار
ذرت
رصاص الاسود
روغن شکوفه کرم
زقوم
زنجفر
زیت
ساداوران
سطاریون
سطراطیوطس
سفیده بیض
سماق
سنجاب
شادنج
شعیر
صندل
طراثیث
طرفا
طین الارمنی
عصی الراعی
عظم
عفص
علیق
عنب الثعلب
فشاغ
فوفل
قطف
قوطولیدون
کات
کرم بری
کزبره
کشک الشعیر
گیاه تودری
لبن پاکر
مامیثا
مداد
مداد هندی
مصل
مغره
نشا
نیل
ودع
وشیج
هرطمان