Persian Label
مرکب القوی
Alternative Term
با قوت حاره و بارده
Persian Definition
مزاج ماده ای با جوهر مرکب از چند چیز با مزاج های متباین که امتزاج تام نیافته و بعد از ورود در بدن اجزای آن از هم جدا گشته و هریک تأثیری و احداث کیفیتی خاص می کنند و به حسب ترکیب و امتزاج و لطافت و کثافت ماده بعضی زودتر و بعضی دیرتر اثر کرده و منشأ آثار مخالف و متضاد می شوند.
English Definition
The mizaj of a substance that is a compound two or more essences, each with a distinct mizaj that have not interacted completely to reach equilibrium and therefore each imposes its own quality on the body.
UnaProd
آس
تخم آس
آملیلس
اسدالعدس
اسرار
اسل
اقاقیا
اکلیل الملک
امسوخ
برطانیقی
بلسکی
بیض
تاری تار
تخم تمر
تنزوی خطایی
چوب چینی
چوب چینی
چوب چینی
حسک
حنا
خل
خل
خل عسلی
خمیر
دبق
دریاس
راوند
سطاریون
سلق
شاهتره
صبر
طالیسفر
طباشیر
علیق
عنب
غاریقون
فجل باعشیقی
قنب
قنبیط
قوطولیدون
کافور
کبابه
کثیرا
کرنب
کزبره
کسیرو
کفری
لبلاب
لبلاب صغیر
لبن
قشر ماش
نارجیل بحری
ورد احمر بستانی
ماءالورد
ماءالورد
دهن ورد مطبوخ
هرنوه